جدول جو
جدول جو

معنی پاک نظر - جستجوی لغت در جدول جو

پاک نظر
(نَ ظَ)
که نظری پاک دارد
لغت نامه دهخدا
پاک نظر
آنکه نظری پاک دارد نظر پاک
تصویری از پاک نظر
تصویر پاک نظر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرت های خوب و پسندیده دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک گهر
تصویر پاک گهر
پاکیزه گهر، پاک نژاد، پاک زاده، نجیب، اصیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک چهر
تصویر پاک چهر
زیبا، خوش صورت، پاکیزه رو، دارای چهرۀ پاک و روشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک نام
تصویر پاک نام
نیک نام، خوش نام
فرهنگ فارسی عمید
(غِ نَ ظَ)
باغی است در شیراز که فعلا محل موزۀپارس شیراز است و از یادگارهای کریم خان زند (1163 -1193 هجری قمری) بشمار میرود و حدود 16 هزارگز مربع مساحت دارد. بنای معروف به کلاه فرنگی که مقبرۀ مرحوم وکیل بوده است در میان باغ قدیم و در محوطۀ شمالی باغ فعلی قرار دارد. باغ مذکور زمان حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس کم و بیش تغییر یافت و در سال 1324 ه. ش. هم قسمتی از آن جزء خیابان زند شد. (از مقالۀ مصطفوی، در مجلۀ اطلاعات ماهانه شمارۀ 77 ص 13)
باغی است در صفاهان که دریاچه ای کلان دارد:
دیده از سیل سرشکم رشک صددریاچه شد
تا برخسار توای باغ نظر افتاده است.
محسن تأثیر (از آنندراج)
باغی بوده است در کازرون و ظاهراً منسوب به میرزا حسینقلی میربها فرمانفرماست. (از مقالۀ مصطفوی در مجلۀ اطلاعات ماهانه شمارۀ 77 ص 50)
باغی در کرمان. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). باغی به کرمان که نظرعلی خان زند حاکم زمان زندیه در کرمان بنا کرد و بروایت ناسخ التواریخ در زمان شجاع السلطنه (دورۀ قاجاریه) مرکز حکومت شهر بوده است. رجوع به تاریخ کرمان وزیری ص 329 و 359 و 479 شود
باغی در قندهار که متعلق به علیمردان خان پسر گنجعلی خان حاکم زمان صفوی این شهر بوده است و مجمعالتواریخ از آن نام برده است. رجوع به حاشیۀ تاریخ کرمان وزیری، ص 286 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
راستگوی:
هر که هست از فقیه و پیر و مرید
وز زبان آوران پاک نفس
چون بدنیای دون فرود آید
به عسل دربماند پای مگس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
اطهر. منزه تر، نظیف تر. پاکیزه تر. ازکی. اقدس. صافی تر: گردانید او را بپاکی فاضلتر قریش از روی حسب... و پاکتر قریش از روی فرع. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(سِرر)
پاک سریرت. پاکدرون. پاک باطن
لغت نامه دهخدا
مقابل ناپاک وار، (فردوسی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
که سیرتهای پاک و پسندیده دارد:
مهتر پاکخوی پاک سیر
خواجه سید عمید ابن زیاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ)
پاک نژاد. اصیل. محض. محضه. پاکزاد. پاکزاده. حلال زاده:
شاد باش ای ملک پاکدل پاک گهر
کام ران ای ملک نیکخوی نیک خصال.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(مِ)
که دوستی او مشوب بغرض نباشد. صفی ّ. صفیّه:
یکی آفرین کرد بوزرجمهر
که ای شاه روشن دل و پاک مهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
پاک نژاد. پاک گهر. پاک گوهر. پاکزاد. اصیل. نجیب. ممحوض النسب. خالص نسب
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک سر
تصویر پاک سر
پاک درون پاک باطن پاک سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از نظر
تصویر از نظر
از لحاظ ازروی از روی عقیده ای خاص توضیح زم اضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک چهر
تصویر پاک چهر
روی پاک چهره پاک چهرنیک، دارای چهره پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرنهای پاک دارد آنکه سیرتهای پسندیده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک گهر
تصویر پاک گهر
پاک نژاد، پاکزاده پاک گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک مهر
تصویر پاک مهر
آنکه دوستی او آمیخته بغرض نباشد صفی صفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نسب
تصویر پاک نسب
پاک گهر پاک گوهر پاکزاد پاک نژاد اصیل نجیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نفس
تصویر پاک نفس
راستگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک وار
تصویر پاک وار
مانند پاکان همچون طاهران مقابل نا پاک وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نظری
تصویر پاک نظری
عمل پاک نظر نظر پاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نفس
تصویر پاک نفس
((نَ فَ))
راستگوی
فرهنگ فارسی معین
روستایی از بخش خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله ای از رشد شالی به هنگام دانه بستن
فرهنگ گویش مازندرانی
هرگونه پای افزار صرفنظر از کیفیت آن مطلق پاپوش
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که وظیفه ی پاک کردن برنج در شالی کوبی را به عهده دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
خوشه بستن یکنواخت و کامل برنج در شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی